۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

گلچین برترین داستانهای سکسی(+۱۸)


سلام اين داستان رو يکي از خوانندگان وبلاگ خواسته تا اون بزارم تووبلاگ که همه بخونن حالا از زبان خودش اين ماجرارو بخونيين.
من ارش هستم 19 ساله از تهران من مي خوام ماجراي رو که ديدم براتون تعريف کونم من خودم خيلي از ديدن اين ماجرا لذت بردم برا همين اين روبراي شماهم تعريف ميکونم شايد باعث لذت بردن شماهم شود.اسم مامان من حميده است اوپرستاريکي از بيمارستانهاي تهران است اون خيلي خوشکله جوري که زياد ديم تو مهمونيا به اون بمالم من که خودم يکي از ارزوه هام اينه که يکبار با اون بخوابم حتي خيلي ازدوستام به شوخي يا جدي به من گفتن ارش مامانتو برامون جور کون تا بکونيم .منم گفتم باشه. قد مامانم 170 وزن 60 کيلو گرم وکون قلنبه اي دار طوري که ازپشت کمرش زده بيروم مثل طاقچه من عاشق کون مامانم هستم خيلي دوسش دارم هنگامي که خوابيده چون خوابش فوق سنگين هست من تو خواب با کونش ورميرم يک روز مامانم شيفت عصر توبيمارستان بود وقرار بود که شب من برم دنبال مامانم تو بيمارستان که با هم بريم خونه خالم چون شب اونجا دعوت بوديم ساعت 8بايد ميرفتم دنبال مامانم بيمارستان موقعي که رسيدم اونجا ساعت 7.5عصربود رفتم تو بخشي که مامانم اونجا کار ميکرد ولي مامانم نبود ازيکي از همکاراش پرسيدم اون گفت رفت يه بخش ديگه برو اونجا گفته مامانت بياي اونجا دنبالش من رفتم اونجا ديدم هيچ کس نيست تعجب کردم رفتم طرف اتاق استراحت پرستاران ديدم داره صداي جيغ مياد چقدر شبيح صداي مامنم بود رفتم جلوتر داشتم از تعجب شاخ در مي اوردم يکي از دکترا داشت به زور مامانم لخت ميکرد واونهم داشت جيغ ميزد که نزاره يک دفعه دکتره زد تو گوش مامانم گفت بسه خفحشو اين دفعه ديگه نمي توني در بري مثل قبلا نيست که در بري صدات تا تو راه رو هم به ضور ميره 3 ساله تو کف اين کونتم همه رو کردم تو اين بيمارستان غيره تو ديگه روپوش مامانم در اومده بود اون داشت ديگه گريه مي کرد من مونده بودم چي کار کونم از طرفي هم هميشه دلم ميخواست يکي مامانم رو به زور بکونه بخاطره همين چيزي نگفتم وشروع به تما شا کردم روپوش مامان که در اورد يک تاپ قرمز زيرش بود اونو هم زد بالاوشروع به خوردن سينهاي مامانم کرد مامانم هم داشت التماس ميکردکه اونو ول کونه ولي او گوشش بدهکار اين حرفا نبودهمينجور کداشت باسينه هاي مامانم حال مي کرد اونو حول داد رو تخت طوري که پشت دکتره به من بود ومامانم خوابيده بود روتخت يواش يواش مامانم حشري ميشود ديگه جيغ نمي زد ساکت شوده بود تا اينکه دکتر اومد رو کوس مامانم از دوباره صداي مامانم رفت بالا وجيغ ودادش شروع شود ولي اين دکتره خيلي خوار کسه بود زد تو گوش مامانم دلم ميخواست همون جا جرش بدم کير خودم هم ديگه کاملا سيخ شوده بودکه ديدم دکتره داره باچسب پانسمان دهن مامانو مي بنده حالا بهترشود چون ديگه جيق نمي زد شلوار مامانمو بزور از پاش در اورد وشروع به خوردن کوس وکون مامانم کرد مامنم حي پاشو جمع مي کرد که نتونه بخوره اون خوار کوسه هي ميزد تو روناي سفيد مامانم شوده بود قرمز از صداش معلوم بود که ديدم مامانم رو شکم خوابوند ويه بالش گذاشت زير شکم مامانم وپاهشوازتخت اويز کرد وشروع به خوردن کون واطرافسوراخ کونش کرد مامانم انگار تسليم شوده بود که شايدزودتردست از سرش برداره بعداز يه مدت که گذشت دکتره شلوارش رودراورد وکيرشو با يه پماد چرب کرد ومحکم کرد تو کون مامانمکه يک دفعه چنان تکوني مامان خورد که خدا مي دونه صداي گريش داشت ميومد دکتره داشت مي گفت جون چه کون تنگي داري قربون همون کون تنگت بشم که هم واسش ميميرن من اولين کسي هستم که اين کون مي کونم بعد گفت که گريه نکون اشک نريز از دفعه بعد برات عادي ميشه حودود يک 20 دقيقه داشت مامانمو ميکرد از کون که يک دفعه کيرشو کشيد بيرون واونو بر گردونو مامانم صورتش پر از اشک بود خيس خيس چسب از رو صورت مامان کند گفت اگر جيغ بزني يا داد بزني م يزنم تو گوشت مامانم هم جزع اطاعت کردن کاري نمي تونست بکونه که دکتره کيرشو کرد تو کوس مامانم گفت مي خوام برات يادگاري بزارم مامانم که تازه داشت يک کم از کس دادن لذت مي برد وتازه دردش کم شوده بو د جيقش رفت بالا گفت نه تو رخدا نکون من شوهر دارم مي فهمه ابروم ميره که يک دفعه دکتر يک تلنبه محکم تو کوس مامانم زد و خودشو نگه داشت معلوم بود که ابش اومده و خالي کرده تو کوس مامانم مامانم داشت گريه مي کرد ومثل باران اشک ميرخت تازه من متوجه قرمزي رورلحاف تخت شودم فحميدم کون مامانم جر خورده من ديدم داره مامانم از رو تخت بلند ميشه از اونجا رفتم بيرون من توي اين مدت که دکتره داشت مامانوم مي کرد 3 بار ابم اومد رفتم بعداز رب ساعت اومدم ديدم مامنم درست نمي تونه راه براه گفتم مامن چته چرا بد راه ميري گفت که خوردم زمين گفتم حا جون خودت تو دلم دکتره هم اونجا بود ونيش خندي زد که من مي دونستم برا چيه تو ماشين که بوديم مامانم اصلا حال نداشت ويک بسته قرص در اورد و خورد همشو البته 4 تا بيشتر توش نبود گفتم اين چي مي خوري گفت قرص مسکن براي درد پام البته من که ميدونستم قرص زد بارداري اين هم ما جراي کوس دادن زوري مامان من بود اميد وارم خوشتون اومده باشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر